یک روز

 

یک روز خواهد آمد .....

یک روز که تمام تقویم های تاریخ آن را ثبت خواهند کرد .

یک روز که با تمام روزهای گذشته فرق خواهد داشت .

 

آن روز که همه ساعت ها از13/33   عبور می کنند .

 روزی که همه سیاهی ها را کنار خواهم زد.

یک روز من یادت را در تمام قلب ها خواهم کاشت

و به تمام جوانه ها آب خواهم داد .

محبوبم !

یک روز من تمام دنیا را به پایت می ریزم

بنشین و تماشا کن !

سرانجام

آن لحظه فرا خواهد رسید .

 

[ شنبه 8 شهريور 1393 ] [ 1:11 ] [ maryam ] [ بازدید : 373 ] [ نظرات () ]
به مابپیوندید

 

اززبان حمیده جاهدین محمدی:

 

یک نفر هست که دوستم دارد

یک نفر هست که دوستش دارم

یک نفر که از ازل تا ابد با من بوده و خواهد بود

کسی که همیشه برای شنیدن حرف هایم اشتیاق دارد

 

نه رهایم می کند و نه تنهایم می گذارد

و احساس من نسبت به او

فراتر از تمام دوستت دارم های دنیاست .

او به من درس  وفاداری را آموخت ، ایستادگی و روشنگری آموخت

و من امروز می خواهم به سهم خودم آنچه را که آموخته ام  به او تقدیم کنم

در کلوب منتظرتان هستم

 خوشحال می شوم  به ما بپیوندید

اززبان من:

همون طورکه مژده ی این اتفاق روبهتون داده بودم گروه گادیست درحال شکل گیری هست ویک گروه هنروادبیات هست که یکی ازاعضای این گروه خانم حمیده جاهدین محمدی هستندوماروبه عضویت دراین گروه دعوت کرده ند.ادرس کلوب ایشون روبراتون میذارم امااگرمی خواهیددراین گروه عضو بشیدبایدابتدابه ادرسwww.cloob.comبریدوثبت نام کنید.بعدواردکلوب بشید وبه این ادرس برید.http://www.cloob.com/udf/goddeisteمن خودم ثبت نام کردم واولین کسی بودم که عضو شدم...امیدوارم شماروهم اونجازیارت کنم.منتظرهمه تونم.بخصوص دوستان خوبم.

 

[ شنبه 8 شهريور 1393 ] [ 1:10 ] [ maryam ] [ بازدید : 390 ] [ نظرات () ]
what is it

 

اززبان حمیده جاهدین محمدی:

واقعیت چیست؟

What is reality?

آیا همه حقیقت را می دانید ؟

Does everyone know the truth?

آیا خواهان شنیدن حقیقت هستید؟

Do you want to hear the truth

یک بار دیگر به بلیط های یادگاریتان نگاه کنید

 One more time to see their memorial tickets

و به یاد بیاورید کنسرتی را که هیچگاه برگزار نگشت

Recall that the concert did not take place and no

و سرانجام

And finally

What is it ?

What is it?

برگزار خواهد شد

 Will be held
رازهای مایکل ! ناگفته های مایکل! حقایق مایکل

  Michael secrets! Untold Michael! Facts Michael

در رمان دل کور

In the heart of the novel Blind

آخرین آرزوی مایکل جکسون

Michael Jackson's last wish

او را بخوانید ! او را بشنوید ! او را ببینید !

he read! Listen to him! See her!

به همراه انتشار آلبوم آهنگ های مورد علاقه مایکل جکسون

در آلبوم بیداری مایکل.

With the release of Michael Jackson's favorite song
Awakening album Michael

برای اولین بار در جهان بشنوید

For the first time in the world to hear

و اینک شمارش معکوس برای بیداری مایکل آغاز گشته است 

Countdown has begun to wake Micha

 

[ شنبه 8 شهريور 1393 ] [ 1:9 ] [ maryam ] [ بازدید : 345 ] [ نظرات () ]
عکسهای سایت

/h//h//h//h/

[ شنبه 8 شهريور 1393 ] [ 1:6 ] [ maryam ] [ بازدید : 535 ] [ نظرات () ]
رمان جدیددرراه است.رمان ممنوعه،دل کور.

 

اززبان حمیده جاهدین محمدی:

می گویند دنیا غیر قابل پیش بینی ترین جایی است که می شناسیم و این برای من ؛ برای کسی که تجربیاتش به اندازه اهدافش بزرگ بوده ، یک حرف کاملا واقعی است .

می گویند آدم عجیبی هستم . حق هم دارند این را بگویند . من شبیه هیچ کدام از آدم هایی که تاکنون دیده اند نیستم . نه می توانم مثل خودشان خیانت کار باشم و پیشنهاد رشوه هایشان را قبول کنم و نه آنقدر ترسو هستم که با تهدیدهایشان از میدان به در شوم . عجیب بودن هم برای خودش عالمی دارد مخصوصا اگر قرار باشد نویسنده یک رمان ممنوعه باشی آن هم رمانی که به خاطر آزادی بیان ،  انتشارش در آمریکا ممنوع است . همه چیز هیجان انگیز خواهد بود وقتی بدانی تعداد آدم هایی که خواهان شنیدن حرف هایت هستند صدها برابر از تعداد کسانی که مقابلت ایستاده اند ، بیشتر هست .   من این هیجان را به تمامی مردم کشورم تقدیم می کنم . تقدیمی از صمیم قلب به آزادترین ملت دنیا ، به رهبر عزیزم  و تقدیم به تمام انسان های آزادی خواه دنیا با این امید که روزی سرانجام خفتگان در خواب هم از خوابشان بیدار بشوند  .

...  من برای سال جدید(  رمان ممنوعه ، دل کور )  را منتشر خواهم کرد. رمانی که  سرشار از ناگفته هاست .  این رمان کاملا واقعی است  و تمام اسامی آدم ها  ومکان ها به خاطر حفظ حرمت افراد در آن  به صورت مستعار بیان خواهد شد . زمان هم تا حدودی جمع و جورتر شده است . امیدوارم بتوانم با چاپ این کتاب تسلی بخش  خاطر قلب کسانی باشم که در بند بی رحمی های این دنیا ،  آرزوهایشان ، سالهای زندگیشان حتی هستی اشان  را باختند .    فصل هایی  از این کتاب هم  به طور اختصاصی به مایکل جکسون و آخرین خواسته هاو آرزوی که سعی کرده ایم در این کتاب به آن تحقق ببخشیم اختصاص خواهد یافت .  این کتاب را به طرفداران واقعی او تقدیم می کنم و امیدوارم که دنیا را از دریچه واقعی اش ببینید نه از زاویه ای که شما را تشویق به دیدن آن می کنند . در آخر از لطف تمام کسانی که من را در نوشتن این کتاب یاری کردند تشکر می کنم . منتظر انتشار رمان ممنوعه دل کور باشید ....  

 

[ شنبه 8 شهريور 1393 ] [ 1:5 ] [ maryam ] [ بازدید : 366 ] [ نظرات () ]
تقدیم به مریم وتمام خوانندگان خاطرات مرده

 

اززبان حمیده جاهدین محمدی:در بسیاری از روزهای زندگیم در سالهای گذشته  ، در روزهای نوجوانی  به این سوال اندیشیده ام که چطور می توان یک نفر ، یک خانواده و یا حتی یک جامعه را نجات بخشید .؟ آیا حاضرم برای این کار تلاش زیادی انجام دهم ؟ آیا می توان در این راه استقامت به خرج داد ؟....

این ها پرسش هایی بود که در تمام آن روزها  از خودم می پرسیدم و در جواب به آنها  بود که رمان خاطرات مرده خلق شد تا پاسخی باشد بر تمام سوالای ذهن من . رمانی که حاصل هیجان ها ، بی قراری ها و شورها و تلاش های نوجوانی است و درست مانند صاحبش تلاطم های زیادی را پشت سر گذاشته تا اینک شما مخاطبش باشید .

من خاطرات مرده را یک جور تلاش برای رسیدن به اهدافی ارزشمند در آن روزها می دانم و یک فصل از کتاب بعدی ام را هم به پشت پرده این رمان اختصاص داده ام امیدوارم از آنچه می خوانید پند بگیرید . و اینک  چند راز  درباره  رمان خاطرات مرده :

من اولین جملات خاطرات مرده را در 16 سالگی نوشتم و چهار سال بعد وقتی پایان آن را نوشتم  هنوز نمی دانستم که قرار به اندازه تمام  سفرهای من فاصله بین قاره ها را برای چاپ شدنش بپیماید . خاطرات مرده به خاطر قاره پیمایی رکوردار گینس است .این رمان اولین رمانی بود که منتشر کردم و  ترکیبی از  ادبیات و روان شناسی ، دو رشته مورد علاقه من و سبک جدیدی در ادبیات محسوب می شود .

به خاطر علاقه ام به گل های لیلیوم و رز ، نام دو قهرمان کتابم را لیلیان و رز گذاشتم

محتوای کلی و روند داستان ساختگی است اما بعضی از شخصیت ها را از دنیای واقعی الهام گرفته ام .

روزهایی که خاطرات مرده را می نوشتم دوستی به من دو آهنگ هدیه کرد. اکنون خودش نیست اما یادش در قلب من باقی خواهد ماند . آهنگ های

یکی از آهنگ ها را به یادگاری از رمان خاطرات مرده برایتان گذاشته ام امیدوارم آن را پذیرا باشید ...

 

دانلود آهنگ

www.jahedinmohammadi.ir

 

حمیده جون ازت ممنونم.

 

 

[ شنبه 8 شهريور 1393 ] [ 1:4 ] [ maryam ] [ بازدید : 352 ] [ نظرات () ]
ناگفته های خاطرات مرده

ولتر نویسنده معروف فرانسوی ، جمله ای زیبا دارد که من آن را خیلی دوست دارم . او می گوید : کتابی که شما در عرض دو یا سه ساعت می خوانید ، ما چند سال و یا حتی یک عمر برای نوشتنش وقت صرف کرده ایم

 و این شاید بزرگترین تفاوت ما و شما باشد . ما باید دنیا را به خوبی ببینیم و با دقت آن را بررسی کنیم و هزار بار از خودمان بپرسیم که چه می خواهیم بگوییم و چطور می خواهیم بگوییم . باید از خودمان بپرسیم هدفم از نوشتن چیست و می خواهم مردم چه چیزی را بدانند و چه راهی را بروند و یا می خواهیم از چه چیزی دوری کنند . وقتی توانستم  به تمامی این سوالات جواب بدهیم  آن وقت زمان این فرا می رسد که یک رمان خلق کنیم . خلق کردن کار آسانی نیست و من تا زمانی که خاطرات مرده را  ننوشته بودم نمی توانستم معنای عمیق آن را متوجه شوم اما وقتی شروع به نوشتن  کردم فهمیدم که خداوند چقدر آفریننده بزرگی هست  و معنای خلقت چقدر بزرگ و غیر قابل وصف هست . تازه آن وقت بودم که فهمیدم هیچکس به اندازه یک خالق نمی تواند مخلوقش را دوست داشته باشد بنابراین تعجبی نداشت که نوشتن این رمان چند سال به طول بیانجامد .  من معتقدم آدم ها در پشت آثارشان پنهان می شوند فرقی هم نمی کند چه کاری انجام می دهند و یا چه شغلی دارند مهم این هست که ناگفته هایشان را بیان می کنند و تنها درک همین ناگفته هاست که ما را به آنها نزدیک می کند. زمانی که من شروع به نوشتن این رمان کردم  16 سالم بود و این اولین رمانی بود که می نوشتم و می خواستم رمانی خلق کنم   که حتی یک صفحه اش با خاطرات مرده ای که شما اکنون می خوانید هیچ شباهتی نداشت . هر روز که می گذشت من مصمم تر می شدم که شخصیت هایی از دنیای واقعی را به کتابم اضافه کنم و بعد منتظر می ماندم تا نتایج کارهایشان را ببینم و آن را با مسیر کلی داستانم که ساخته ذهنم بود تطبیق بدهم اما چند سال بعد وقتی که از پله های طبقه چهارم یک دانشگاه بزرگ بالا می رفتم تا نظر استادم را درباره محتوای کتابم بپرسم خودم هم باورم نمی شد که بعد از گذشت چند سال هنوز این رمان به پایان نرسیده است آن روزها امید داشتم بتوانم در دنیای واقعی تغییری ایجاد کنم و با همین امیدها هم بود که قدم به آخرین پله گذاشتم استادم به همراه تعداد زیادی از دانشجویانش پشت در اتاق ایستاده بود و به محض اینکه سلام کردم در جوابم گفت : سلام لیلیان

به دنبال این حرف همه برگشتند تا بدانند لیلیان کیست و من از نگاهشان شوکه شدم اما چیزی نگفتم و به همراه استادم به اتاقش رفتیم جایی که او در آنجا خلاصه داستانم را روبروی من گذاشت و با هیجان گفت که می خواهد بیشتر درباره آن صحبت کنیم و دوست دارد بداند که این اتفاقات دقیقا چه زمانی رخ داده اند . اما من در جوابش آرام گفتم که همه چیز خیالی است و هیچ کدام از حوادث کتابم واقعیت ندارد

این بار نوبت او بود تا شوکه شود . باورش نمی شد هیچ چیز واقعیت ندارد و من آرام بودم که سرانجام می توانم برای کتابم پایانی بسازم . او به من امید فراوانی  داشت و من به کتابم و پایان خوبش امید فراوانی داشتم .   اما حالا ......   

بانوی خاطرات من  ! اینجا روی این زمین ! من هر روز آدم هایی را می بینم که هویتشان را به حراج می گذارند . حراجی به نام  پیشرفت  .  حراجی عجیبی است اما واقعیت دارد . اینجا هر روز نمایش خیانت کاران را می بینم و مردمی که برای دیدن این خیانت ها به زندگیشان چوب حراج می زنند  . من قلب های شکسته را دیدم ،  اشک ها را دیدم ،  دردها را دیدم ، من ناگفته ها راشنیده ام پس نمی توانم شبیه هیچ کدام از آن آدم ها باشم و......

. این روزها هر روز  در دعاهایم می خوانم  :  پروردگارا مرا نیرومند ساز ، گرچه پایان راه ناپیداست . مرا نیرومند ساز تا حقیقت را آشکار کنم .


[ شنبه 8 شهريور 1393 ] [ 1:1 ] [ maryam ] [ بازدید : 357 ] [ نظرات () ]
تخیل نویسنده در جذب مخاطب


 

توصیف و تخیل بالای نویسنده در جذب مخاطب به دلیل قرار دادن خود به جای نویسنده مؤثر است.
تبلیغات انتشارات در شناخت شدن نویسنده مؤثر است نویسندگان تازه کاری را داریم که در اثر تبلیغات انتشاراتشان شناخته شدند.
شخصیت پردازی نویسنده در شناخته شدن او بی تأثیر نیست، نویسنده با پرداختن خوب شخصیت و همچنین شناختن به مخاطب با او ارتباط برقرار می کند.

توصیف و تخیل بالای نویسنده در جذب مخاطب مؤثر است نویسنده ای که به خوبی از عهده توصیف برآید، خواننده به راحتی خود را جای نویسنده قرار می دهد، هنگامیکه توصیفات ناملموس باشد، خواننده توان قرار دادن خود را به جای نویسنده ندارد.
تعداد زیاد نویسندگان مانع از شناخته شدن نویسنده نمی شود شناخته شدن نویسنده مربوط به داشتن قلم است نوشته های قوی همواره مخاطب خود را دارد.

 

 

[ شنبه 7 شهريور 1393 ] [ 23:50 ] [ maryam ] [ بازدید : 368 ] [ نظرات () ]
آخرین مطالب
happy birth day (1394/12/27 )
again (1394/03/29 )
صلوات (1393/12/02 )
امید همکاری (1393/10/29 )
خـــــدا (1393/07/24 )
دعــــــا (1393/07/24 )
خـــــدا (1393/07/24 )
صفحات وب